تازه رسیدم حرم شاهزاده عبدالعظیم.از تجریش و درکه گرفته تا همین جنوب گشتیم.حال و هوای خوبی داشتم.مخصوصا با صدای مهدی که شبمونو جذابتر کرد.خیلی دوست داره خواننده بشه ولی دوست داشتن کجا و رسیدن کجا...
رضا هم طبق معمول درگیر بود با خودش و من.میگفت دوست داره شعر بنویسه مثل من و من هم دوست دارم خوب بودن رو از رضا یاد بگیرم.امشب تهران جذاببت خاصی داشت برام.شبی به یاد ماندنی که البته لذتش با عشقت ببشتر میشه...
تو این موقع شی بچه های شهرداری از اون بالا تا به این پایین دیده می شدن که داشتن واسه شهر جون دوباره می دادن...
یعضی اوقات باید گفت که حیف تموم شد.