مناجات مجنون در خانه کعبه
یارب ، به خدایی خداییت و آنگه به کمال کبریاییت
کز چشمه عشق ده مرا نور وین سرمه مکن ز چشم من دور
از عشق به غایتی رسانم کاو ماند اگر چه من نمانم
گویند، که خود ز عشق واکن لیلی طلبی ز دل رها کن
یارب، تو مرا به روی لیلی هر لحظه بده، زیاده میلی
گر چه ز شراب عشق، مستم عاشق تر از این کنم ، که هستم
از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای
گر چه شده ام، چو موی از غم یک موی مباد، از سرش کم
از حلقه او به گوشمالی گوش ادبم مباد خالی
بی باده او ، مباد جامم بی سکه او ، مباد نامم
گویند، ز عشق کن جدایی این نیست طریق آشنایی
من قوت ز عشق می پذیرم گر میرد عشق، من بمیرم !