مطلبی که در مجله چاپ شد
گذرش را می نگریم بدون اینکه حسش کنیم. درگیر امروز می شویم و بدون هیچ حرفی فرداها را می نگریم! نمی دانیم و شاید نمی خواهیم از امروز برای فردا یک حس زیبا خلق کنیم، حسی به اندازه یک خوشی مطلق، حسی از جنس ثانیه های مبادا...
زمان هر روز رنگی تازه به خود می گیرد، شاید روزی بر حسب علاقه ما و روزی برخلاف علاقه ما...! هر صورتش را نگاهی بیاندازیم جز عبور چیزی نمی بینیم، عبوری که دیگر هیچ راهی برای تکرارش نیست و این یعنی برای خود یک ثانیه مبادایی در پیش داریم، روزی که می نگریم به گذشته و دنباله یک حس خوب می گردیم! حال یک روزی در مقابل من و تو سبز شده است، روزی که سالی عوض میکند و قدرت خاص خدا را به رخ میکشد و شاید هم از من و تو میخواهد برای فردای خود ثانیهای به عنوان مبادا نداشته باشیم. ثانیه مبادایی که من و تو را در هر لحظه از آینده به یاد گذشته ای می اندازد که با فعل خواستن مبادایش را حذف کرده ایم، و این یعنی ساختن یک دنیا زیبایی برای آینده ....
سالی نو در پیش است، سالی که از آن ماست، سالی که جنسش ناب است و این یعنی یک فرصت طلایی برای ساختن ثانیه های خوب.... یکسال گذشت همراه با خاطرههایی از جنس نامعلوم، چه خوب و چه بد گذرش نوید نعمت است و زمان، و همین هم کافیست برای جبران گذشته و ساختن سالی پر از آرامش، یادمان باشد سالی دگر در پیش داریم سالی جدید با فرصت های بسیاری که توانایی ساختن دنیایی زیبایی را دارد، دنیایی که افتخارش از آن شماست.