انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

Unknown

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۰۴ ق.ظ

نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صحبت از تو میشود
نه از ترس حضورت نیست ،
از آروزی به تو رسیدن است ،
از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو
عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …
شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی
و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۹
سعید پیرزاده گرمی

نظرات  (۳)

۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۷ غریبه اشنا
گرگ همان گرگ است ، شغال همان شغال
و بین این همه حقیقت تنها آدم است که آدم نیست !

واقعیت ها را هر روز صبح جا میگذارم پشت اتاق گریم،
از بس آدمها واقعی بودنمان را دوست ندارند . . .
۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۸ غریبه اشنا
مواظبم باشید ، دست هایم را بگیرید
می گویند آلزایمر گرفته ام اما من فقط دنیایتان را نمی شناسم !
اشک شوق دیدار روی لیلی .....

شاید تعزیفی دیگر دارد.....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی