انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

نوشته من

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ
یاد شهاب افتادم ، همان دوست لحظه ایم را می گویم .چنان با قلمش شعر من را آب و تاب داد که قلمش به گریه افتاد.

تازه آن دم فهمیدم که دلم چه مینویسد ، زیبا و دلچسب و به دور از اغراق و نالش...

شاید مثل سهراب قایقی دارم ، اما برای من برکه خیالی ، سهم اقیانوس را داردوآنچنان در خیال خود تاب میخورم که دیگر چیزی شبیه حسرت مرا رنج نمی دهد.نا سلامتی عشق دارم و عاشقانه" زنده گی" میکنم.یاد برنامه ماه عسل دیشب افتادم.همان عشق واقعی را میگویم. "سولماز و احسان" دختری که قبل از عروسی اش فلج می شود و پسری که فقط بخاطر عشق برای دخترک بی تحرک جشن عروسی میگیرد و آن دم هست که می نالم و میبالم که یک انسان هستم.

انسانی از جنس پاکی ها که سرشتم پر شده از عشق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۸
سعید پیرزاده گرمی

دست نوشته

نظرات  (۱)

سلام. قالبه نوت مبارک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی