Unknown
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ
نمیدانم دیشب چه حالی گریبانم را گرفت.ندانستم احساس خوبی داشته باشم یا حسه مبهمی بر خود برگزینم.صحبتهایی در مورد واقعیتهایی از جنس خواستن که شاید توانسته باشم نیمی از گفته های درونی خود را به زبان بیاورم.
تازه بر خود شاید ببالم که با تازندگی بسیار زیاد حتی ثانیه ای بیخیال شدن از عشق را امری نادرست میدانم و بر کل زندگی بنده حقیر همین بس که هدفی جز عشق ندارم.
خوشحالم و خیلی خوشحالم به خاطر داشته ای مثله تو و حسی از جنس خودم که هیچ وقت پای عقب کشیدن نخواهم داشت
۹۳/۰۴/۲۹