Unknown
سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ
وای که چه حال عجیبی دارم.
نمی دانم از روی خواستن اینگونه شده ام و یا از روی حسی مبهم که امروزه آن را عشق نامیده اند و من هم وقتی با این حس راه میروم هیچ چیز نمیبینم جز خواسته های پر رمقم که در راه تو سینه خیز شده ام.
دلم ، دلم بی تاب شده و بازهم هوای کوی یار را دارد و این یار چقدر زیباسست که مرا اینگونه به خود شیفته کرده است و همچون لیلی قصه ها او هم مرا عشق می نامند و این یعنی دو خط بر روی هم که هر روز به بی نهایت خواستنها می رسد.
۹۳/۰۴/۳۱