روزهای بارانی صندلی خک گرفته تنهای را خاطرات از دل قلب نگاهم به عکس های تنهای روی صندلی سیاه سفید کوره راه عشق را در نوردیدم به سوی صندلی تار گره زدم عشق آتشینم را هوای دل هوای قلب گرفته از شنیده ها روزهای بی کسی روزهای ناامیدی چشمانی که حس نمیشود دگر روی صندلی تار بی عبور از جاده ای پر از قصه های دلدادگی نیلوفر آبیم گلی تار شده میان عکس خاطرات
افرادی را ک از شما دورند را ب شما نزدیک میکند...
اما...
افرادی را کنارتان نشسته اند را از شما دور میکند...