23بهمن و سه نقطه
شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۴۲ ب.ظ
برای یک روز خاص نمی توان یک صفحه خاص نوشت... باید بگویی هر آنچه میخواستی برایت در این روز رقم خورد و به زبان ساده گفت: خوب بود...
قصه ای با تو مرا هست نمی دانم چیست
صبر بی طاقت سرمست نمی دانم چیست
در جواب عطش چشم نیاز آلودت
آنچه لب های مرا بست نمی دانم چیست
پشت این فاصله هایی که پر از برف شده است...
تب آغوش عجیب است نمی دانم چیست
در مصافی که امیدم همه بر تدبیر است
عقل با وسوسه همدست نمی دانم چیست
آنچه در دام مرا تا ابد انداخت ولی
بند از پای تو بگسست نمی دانم چیست
قصه ای با تو مرا هست نمی دانم چیست
صبر بی طاقت سرمست نمی دانم چیست
در جواب عطش چشم نیاز آلودت
آنچه لب های مرا بست نمی دانم چیست
پشت این فاصله هایی که پر از برف شده است...
تب آغوش عجیب است نمی دانم چیست
در مصافی که امیدم همه بر تدبیر است
عقل با وسوسه همدست نمی دانم چیست
آنچه در دام مرا تا ابد انداخت ولی
بند از پای تو بگسست نمی دانم چیست
۹۳/۱۱/۲۵