انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

آدم­ها و رنگ­ها دنیای عجیبی دارند طوری که وقتی در کنار هم قرار می­گیرند پر از سوال­های مبهم می‌شوند. وقتی آدمی اسمی برای فرزند خود انتخاب می­کند در واقع دنباله یک خواسته بزرگ است. یا شخصیت اصلی آن اسم را می­خواهد و یا معنای نهفته در آن اسم را می­طلبد. دنیای رنگ­ها نیز چنین است، آدم­ها برای دوست داشتن رنگ­ها هم دلیلی دارند ولی تاکنون کسی به این موضوع خاص کنجکاو نشده است!

یکی دلش می­خواهد رنگ دنیایش آبی باشد و دیگری بنفش ارغوانی؛ آن دیگری دنیا را سبز می­بیند و آن یکی دیگر، سرخ، سیاه، سفید و ....

سوال جالب این است که آیا همه آنهایی که رنگ آبی را دوست دارند نگاه و برداشتشان مثل هم است؟! پاسخ به این سوال تقریباً امری محال است. رنگها می­توانند نمادی از آرزوها، خواسته­ها و احساس­های آدمی باشند، چه بسا آن بهشتی که وعده­اش را داده­اند به همان رنگ دلخواه شما باشد.پس رنگها می‌توانند بوی بهشت بدهند و مقدمه­ای باشند برای زیبا ساختن آرزوها...

برای هر حسی یک رنگی خاص وجود دارد. رنگی پر از تلاطم آن حس، پر از درک و پر از فهم! مثل دلتنگی که شاید رنگی تیره داشته باشد و مثل بی­تابی که بی­رنگ­ترین حس لقب گرفته است.

بد نیست یکبار وضو بگیریم به رنگی که دوست داریم، و نگاه کنیم به حسی به رنگ تقدس، تقدسی به رنگ خدا ...

من بنفش ارغوانی را دوست دارم

و شاید تو رنگی ماورای دنیا

رنگ­های دلخواه روزی به خوابی می­رسند

پر از آشفتگی ...

و شاید ترکیبشان رنگ عشق باشد

مشکی و شاید سفید

و دورتر از این دو، موج­های بی رنگ دریا شوند

خواب­ها روزی پر می­شوند از حجم دلتنگی...

و روزی می­رسند به یک نقطه

نقطه سرخی به اسم دلتنگی

پی رنگی خاص برو

رنگی پر از امید و پر از صافی

و تقدسی فراتر از رنگ­ها

و بهترین رابطه، رابطه باخداست

پر از رنگ سفید

و روشنی زیبا

سعید پیرزاده


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۱۸
سعید پیرزاده گرمی

گذرش را می ­نگریم بدون اینکه حسش کنیم. درگیر امروز می ­شویم و بدون هیچ حرفی فرداها را می ­نگریم! نمی ­دانیم و شاید نمی ­خواهیم از امروز برای فردا یک حس زیبا خلق کنیم، حسی به اندازه یک خوشی مطلق، حسی از جنس ثانیه های مبادا...

زمان هر روز رنگی تازه به خود می­ گیرد، شاید روزی بر حسب علاقه ما و روزی برخلاف علاقه ما...! هر صورتش را نگاهی بیاندازیم جز عبور چیزی نمی ­بینیم، عبوری که دیگر هیچ راهی برای تکرارش نیست و این یعنی برای خود یک ثانیه مبادایی در پیش داریم، روزی که می­ نگریم به گذشته و دنباله یک حس خوب می گردیم! حال یک روزی در مقابل من و تو سبز شده است، روزی که سالی عوض می­کند و قدرت خاص خدا را به رخ می­کشد و شاید هم از من و تو می­خواهد برای فردای خود ثانیه­ای به عنوان مبادا نداشته باشیم. ثانیه مبادایی که من و تو را در هر لحظه از آینده به یاد گذشته ­ای می­ اندازد که با فعل خواستن مبادایش را حذف کرده ­ایم، و این یعنی ساختن یک دنیا زیبایی برای آینده ....

سالی نو در پیش است، سالی که از آن ماست، سالی که جنسش ناب است و این یعنی یک فرصت طلایی برای ساختن ثانیه ­های خوب.... یکسال گذشت همراه با خاطره­هایی از جنس نامعلوم، چه خوب و چه بد گذرش نوید نعمت است و زمان، و همین هم کافیست برای جبران گذشته و ساختن سالی پر از آرامش، یادمان باشد سالی دگر در پیش داریم سالی جدید با فرصت ­های بسیاری که توانایی ساختن دنیایی زیبایی را دارد­، دنیایی که افتخارش از آن شماست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۱۶
سعید پیرزاده گرمی
این هم از شروع یکسال دیگر

سال نو بر همه دوستان عزیزم مبارک

93 برای من خوب شروع شده ، دلیلش هم شاید مشخص باشه!

انگار نزدیک شدم برای رسیدن به یک آرزوی بزرگ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۳
سعید پیرزاده گرمی