ظهور...
چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۰۶ ب.ظ
بعضی اوقات از سر دلتنگی زیاد برای نوشتن هیچ تیتری نمی توانم پیدا کنم و گویی آنقدر برای دلتنگی هایم سر میشکنم تا چیزی بنویسم که نگویید و نپرسید...
مدت زمانیست که درگیر لفظ انسان شده ام...آدمی را با رحم و مروت و ایمان ...و احساس های دیگرش می شناسند، اما صحنه دیشبی که دیدم مرا از این باور به دور گذاشت. نمیدانم چه موجودی شده ایم، یک قبیله بر سر یک سیاه پوست می ریزند و آنچنان زجری به او می دهند که ...استغفروالله
به کجا می رویم و سر منزل آخر کجا خواهد بود فقط او می داند. کم کم باید دنیا منتظر یک اتفاق خاصی از جنس یک ظهور باشد. الان ظهور برای دنیا نیاز است و نیاز...
۹۳/۱۰/۱۰
دردهایی که دیده می شوند و دردهایی که نمیخواهیم ببینیم...