انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

بعضی وقتها با نوشتن فقط وقت خودم را هدر می دهم البته وقتی که شاید ارزشی نداشته و شاید دلیلی همچون تصاویر بی کران داشته باشد.تصاویری که عشق را با چند تکه استخوان معنا می کند، تنهایی را با سقوط از قله ای به رخ می کشد و بودن را همانند قلبهای گره خورده بهم...

من هم به مثال روزگارم گاهی تند می روم و گاهی آنچنان در مرداب زندگی گیر می کنم که چیزی به عیان نمی توانم باز گویم.وجودی که سرشار است از نوشته های زیبا که گاهی به زور نخواستن، آنچنان خاموش می شود که مرگ را به هر بیننده ای می چشاند.

من به دیدار شوقی نفسهایم را از بی بندو باری رها می کنم و در تاریک ترین بهانه ها بی صبرانه مشتاق نوری از جنس خدای خود هستم، خدایی که عشق را به وجودم به گونه ای رنگی کرده که زمین خاکی برای من خدایی از جنس عشق ساخته و گویی کفر گونه میبینند آدمیان مرا، اما باور ندارند که خدا خود می خواهد خدایی از جنس مخالف با عشقی زیبا برای خود بسازیم...

و همین بود حسرت دیدار منی

با تو بودن ادعای خدایی

از همین زیر و زبر خواستنم

می کشم جنس خودم را به حبابی

و تو را می خوانمت که خدایی

از زمینی و یاری و برایم صنمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۲۳
سعید پیرزاده گرمی
دلم برای یک نفر می تپد

آنچنان می تپد که گویی دنیایی می لرزد...

و من تشنه ام

تشنه ای از جرعه نگاهت

که من را بتاباند...

دلم////

دلم تنگ است

تنگ به روی ماهت

که دلم را به لرزه انداخت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۸
سعید پیرزاده گرمی
حرفهایم را در کنار تو می زنم

از کنار تو جوی کوچکی می کشم

جویی به تمنای باوری از خواستن

و حسی که مرا از آن تو کند

با تو باید بی پرده باشم

رک میگویم که تو را دوست می دارم

و نهان خانه من پر است

از عشق تو...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۲۹
سعید پیرزاده گرمی