انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

انکار

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

در من انگار کسی در پی "انکار" من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

دل نوشته

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ق.ظ
بعضی وقتها با نوشتن فقط وقت خودم را هدر می دهم البته وقتی که شاید ارزشی نداشته و شاید دلیلی همچون تصاویر بی کران داشته باشد.تصاویری که عشق را با چند تکه استخوان معنا می کند، تنهایی را با سقوط از قله ای به رخ می کشد و بودن را همانند قلبهای گره خورده بهم...

من هم به مثال روزگارم گاهی تند می روم و گاهی آنچنان در مرداب زندگی گیر می کنم که چیزی به عیان نمی توانم باز گویم.وجودی که سرشار است از نوشته های زیبا که گاهی به زور نخواستن، آنچنان خاموش می شود که مرگ را به هر بیننده ای می چشاند.

من به دیدار شوقی نفسهایم را از بی بندو باری رها می کنم و در تاریک ترین بهانه ها بی صبرانه مشتاق نوری از جنس خدای خود هستم، خدایی که عشق را به وجودم به گونه ای رنگی کرده که زمین خاکی برای من خدایی از جنس عشق ساخته و گویی کفر گونه میبینند آدمیان مرا، اما باور ندارند که خدا خود می خواهد خدایی از جنس مخالف با عشقی زیبا برای خود بسازیم...

و همین بود حسرت دیدار منی

با تو بودن ادعای خدایی

از همین زیر و زبر خواستنم

می کشم جنس خودم را به حبابی

و تو را می خوانمت که خدایی

از زمینی و یاری و برایم صنمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۳
سعید پیرزاده گرمی

سعید پیرزاده

شعر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی